یکی از شوخیهای رایج در سینما که دعواهای زیادی به راه میانداخت انداختن پوست تخمه پشت یقه نفر جلویی بود. فروشندگان تخمه و آجیل و سیگار و سیرابی و... هم بدون توجه به پخش فیلم، فریادزنان کالای خود را تبلیغ میکردند. اغلب تماشاچیهای سینما با یک بلیت هر سه سئانس را به تماشای فیلم سینمایی مینشستند و عادت داشتند هنگام رسیدن به سکانسهای پرهیجان، ماجرا را برای نفر کنار دستی خود تعریف کنند.
همه اینها و عادتهای دیگر باعث میشد که سالنهای سینما به جای اینکه محل آرامی برای تماشای فیلم باشد به میدان جنگ و دعوای جوانان تهرانی تبدیل شود. افرادی که سئانس اول فیلم را تماشا کرده بودند دست و پا میزدند که سئانس بعدی را روی صندلیها و موقعیت بهتری در سینما ببینند. به همین دلیل بعد از پایان هر فیلم عدهای را میدیدی که از روی صندلیهای ردیف جلو به سرعت خود را به سمت صندلیهای انتهای سالن میرسانند؛
انگار پلنگی از پشت پرده سینما دنبالشان کرده و آنها پا به فرار گذاشتهاند. سینماهای تمدن، مایاک و خورشید از نخستین سینماهای تهران بودند که چنین بلواهایی در آن اتفاقی عادی و روزمره به شمار میرفت. همه این ماجراها وقتی اوج میگرفت که وسط تماشای فیلم حلقه فیلم، پاره و نمایش آن برای مدتی قطع میشد و صدای فریاد و دعوا و سوت بلبلی زدن تماشاچیها به هوا میرفت.
نظر شما